سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقای کشکول جوانی منو به یه بازی یه وبلاگی دعوت کردن و البته خانم ناظم عزیزم

گویا قراره بچه ها  در مورد  دهه فجر و خاطراتشون در این زمینه  و البته  اتیش سوزی هاشون  در این روزها  پست بنویسن

من دوران دبستان و راهنمایی توو مدرسه ای  درس می خوندم که مخصوص آموزش به  بچه های ایرانی  ساکن کشور امارات بود

من مطرب مدرسه بودم

توو همه مراسمات بهم می گفتن ضعیفه ی کوچک یه اهنگ بساز برای فلان شعر و من هم با شور و شعفی خاص هر چی آهنگ  بلد بودم سر هم می کردم  و به خورد ملت می دادم و خداییش هم به به و چه چه ها یی بود که روز مراسم نثارم می کردند.

سال دوم راهنمایی بودیم  مدیر مدرسه صدام کرد و بهم گفت  دختر گلم  باید  برای دهه فجر امسال کولاک کنی آخه یه  بازرس از آموزش و پرورش ایران اومده برای بازرسی و قراره از گروه سرود مدرسه هم دیدن کنه

با چه فلاکتی آهنگ مورد نظر رو ساختم و به زوور چپوندم به بچه ها ی گروه سرود بماند

روز اجرا رسید

صبح زود ارگم  رو زدم زیر بغلم و راهی مدرسه شدم

توو مدرسه هم  چند بار با بچه ها ولی نمی دونم چی شد که موقع اجرا  جلوی  بازرس همه اهنگایی که تا حالا ساخته بودم اومد  توو ذهنم غیر از اون اهنگی که باید همون موقع می زدم

سرود شروع شده بود  یه سرود حماسی با ریتم تند  بود

بچه ها داشتن می خوندن  ولی من داشتم اهنگ مرغ سحر رو می نواختم

فکر کن بهاران خجسته باد با اهنگ مرغ سحر چی می شه؟

حالا چرا فقط من سوتی بدم  نکه شما ها خیلی کاراتون بی عیب و توپه

یالا شما هم  اعتراف کنید

لعل سلسبیل ( دلنوشته ها ی یک هاجر) - بانوی سراچه - خلوت من -مامان نرگس - محرمانه-نسل برتر-پشت خطی

 


نوشته شده در  چهارشنبه 87/11/23ساعت  10:34 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()

به این عکس ها نگاه کنید:



11966232342442605.jpg

11966232341215206.jpg

1196623234thumb2_8029111.jpg

11966232341270792.jpg

11966232341518484.jpg

11966232342054891.jpg

11966232343434080.jpg

11966232344196820.jpg

11966232345005420.jpg

11966232345215338.jpg

11966232345316054.jpg

11966232345915335.jpg

11966232347052668.jpg

11966232348074762.jpg

11966232348670488.jpg

11966232349242841.jpg

11966232349835371.jpg

شما هم مثل من آخی تان در آمد از زور مهربونی یه  این امریکایی ها

شما هم مثل من دو دل شدید که  این ها آمریکایی اند یا اسرائیلی

این ها  امریکایی اند

حالا  با این حساب شما هم مثل من با خودتان گفتید که  آیا اسرائیلی ها هم مثل امریکایی ها مهربانند؟

شیمون پرز که معتقد است انان خیلی مهربانند  حتی  در اجلاس داوس گفت که ما قبل از حمله از ساکنان غزه تلفنی  اجازه می گرفتیم.  

به نظر شما این عکس ها یعنی چی ؟

یعنی امریکایی ها خووبند ؟

یعنی ما بدیم؟

یعنی اسرائیل با امریکا فرق دارد؟

یعنی مرگ بر آمریکا نه؟

عقل ضعیفانه ی من که  غد نمی دهد

یکی مرا روشن گرداند پلیز

پی نوشت:

ما که رفتیم کربلا که از این خبر ها نبود

گرچه چولاغ بودیم  ولی نه کسی بغلمان کرد نه کسی بوسیدمان نه کسی عصایی چیزی تعارفمان کرد نه کسی روی گچمان یادگاری نوشت نه کسی اصلا به ما گفت خرتان به چند من؟


 


نوشته شده در  شنبه 87/11/12ساعت  10:18 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()

هیچ فکر کردید «سایپا» مخفف چی هست؟

1891fd7146b552b0aa329fa64a339a205093.jpg

راست و دروغش به عهده ی راوی:
آن وقت ها دوستی کتاب آخرین سفر شاه را به من داد ، در اواخر کتاب آمده است که:
دوستان اشرف پهلوی او را سایپا میخواندند، بله، درست است. SAIPA که ظاهرا نام شرکت و ماشین است و البته این نام ، یعنی سایپا مخفف کلمات زیراست:
Son Altess Imperial Preincess Ashraf
همان طور که توجه فرمودید کلمات بالا به زبان فرانسوی می شود:
والا حضرت همایون شاهدخت اشرف
و این نام و عنوان همچنان زینت بخش هزاران ماشین است و حالا یک سوال: در طول این همه سال بعد از انقلاب، یک مسئول امر، یک سیاستمدار ... و غیره متوجه این نکته نشده است؟


نوشته شده در  چهارشنبه 87/11/2ساعت  10:32 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()

  از علیرضا قزوه

آقای پپسی کولا ! کاری کنید که غزه در محاصره کامل است
آقای فانتا !
تو کاری کن
که زمزم الحرمین ، کاری نمی کند ، اهرام مصر! ، خدای معبد آمون!، خوابگزاران اعظم ،
کاری کنید
که من خواب سه مار سیاه دیده ام ، که مغز سیصد و شصت و پنج روز را ، در سینی ماه ، می بردند بر سر ، خواب سیصد و شصت و پنج ستاره خونی و خواب نیل که با ساطور سیصد و شصت و پنج تکه شد
من خواب یوسف را دیدم ، در چاه نفت افتاده بود
و تاجران دلار بر سر چاه
فریاد می زدند:
-
هفتاد سنت بالا!
-
دو دلار کم!
من خواب ناوها و شمشیرها و باران ها دیده ام
دیدم که جمال عبدالناصر با اسب از دروازه رفح گذشت و عزالدین قسام و صلاح الدین دروازه های غزه را
گشوده بودند
خواب سه مار سیاه بر شانه های حسنی مبارک و شاه چموش اردن و امیر پرفسورالریش!
دیدم که پادشاهان عرب خوراک مغز جوانان غزه را در سه دیس کنفرانس به پادشاه کشور یأجوج
تقدیم می کنند
آقای بی بی سی!
گویا نیوز!
بالاترین!
شما کاری کنید!
چرا کسی کاری نمی کند برای غزه تعبیری برای خواب من زخمی
مارادونای عزیز پرتقالی!
تو کاری کن!
شیخ بدون چشم ! صاحب فتوای زمین نمی چرخد
و عکس حرام...
امیر نفت! که با برادر ناتنی ات عربی رقصیدی
یک غلطی کن!
خوانندگان رپ و راگ! شما کاری کنید!
که غزه در دهان گرگ است
به پاپ ژان پل چندم مربوط نیست به صاحبان کلیسا نه به خادم الحرمین به الازهر به کبارالعلما
هرگز!
آنان برای فتوا بر علیه نماز با دست باز
آنان فقط
برای مصرف صابون و ادکلون
مُحرم شدن
و انتخاب حلق و تقصیر و حرمت صید حرم آفریده شده اند
آقای اسکولاری!
تو کاری کن!
آقای چلسی!
خانم هالیوود!
شما کاری کنید!
خانم آیشواریا!
عروس آمیتاباجان عزیز!
شما کاری کنید!
و شما ای اسب های اصیل عرب! نه از نژاد ذوالجناح اید نه از نژاد براق از نژاد اینترنت اید و چت روم و آزمایشگاه از نژاد یورو و جکوزی سوارانتان را کشتند و پادشاهانتان را اخته کردند
مردانگی تان را کشیدند
تا در مسابقات پرش
همچنان سواری بدهید و رستگار شوید
که شیوخ عرب بزغاله و وزغ را بر شما مسلط کرد
با این همه هنوز شما ،مردترید از آن سه مار
شما کاری کنید
که سازمان ملل تعطیل است!

 


نوشته شده در  دوشنبه 87/10/23ساعت  12:55 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()

بعضی وقت ها  نوشتن یه پست جدید شاید فقط به این خاطر باشه که آدم با  زبون بی زبونی به اونایی که دوستشون داره بگه که بازهم دلش هواشونو کرده

حتی اگر اون پست بی محتوا ترین پست تاریخ زندگی وبلاگیش باشه

توو یه دو راهی گیر کردم

من اون موقع ها فکر می کردم آدم فقط  وقتی می خواد ازدواج کنه توو دو راهی قرار می گیره و تصمیم گیری براش سخت می شه ولی بعدا فهمیدم که این موضوع به هیچ عنوان برای من صدق نمی کرد. چون ازدواج من هیچ دو راهی نداشت فقط یک راه بود

یه شب قویه اومد در خونه مونو و بهم گفت یا زن من می شی یا می زنم می کشمت این   برای من که یه ضعیفه ام یعنی فقط یک راه

ولی جالبه که بعد از اون من مدام توو دو راهی ام

دو راهی ها یی که اضطراب درست انتخاب کردنش  بیشتر از دو راه بودنش برای آدم استرس می یاره

به نظر من توانایی  اهم و مهم کردن یه جوور مهارته که همه آدم هخا باید اونو یاد بگیرن تا بتونن زیر بنای درستی برای برنامه ها ی آینده شون ترسیم کنن

مگه نه؟

بی خیال این حرفا

هدف از این پست صرفا  این بود که من بهتون بگم هنوز قربونتون می رم


نوشته شده در  یکشنبه 87/10/8ساعت  7:40 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]